Wp Header Logo 2852.png

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، زندگی همه ما انسانها پر است از آخرین بار، آخرین نگاه، آخرین دیدار و…  که هرگز نمی‌دانستیم این آخرین بار است؛ اما در زندگی شهدا این آخرین بارها جور دیگری می‌گذرد، آنان آگاه هستند، میدانند آخرین بار است؛ اما دل میکنند، به راحتی برای هدف و محبتی که از خدا در سینه دارند از همه آنچه ممکن است که آنان را یک‌آن پاگیر دنیا کند دل میکنند. مادر شهید وحید احتشامی نیز آخرین باری که فرزندش را برای آخرین بار در آغوش گرفت روایت میکند که در ادامه می‌خوانیم. 

مادر شهید میگوید: «آخرین باری که تصمیم گرفت به جبهه برود شور و هیجان خاصی تمام وجودش را فرا گرفته بود. 

آنقدر سریع وسایل خود را در ساک می‌گذاشت که برای اطرافیان تعجب‌آور بود، چراکه تا حرکت کاروان اعزام، مدت زیادی باقی بود، ولی چون او عاشق امام بود و حب ولایت و عشق به ولی فقیه در وجوش نقش بسته بود، سر از پا نمی‌شناخت.

 مادر شهید وحید احتشامی ادامه میدهد: هنگام خداحافظی، چون خواستم بوسه پر مهر مادرانه‌ای بر گونه‌اش بزنم مانع شد و گفت: نه مادر این بار مرا در مهربانانه آغوش نگیر و بگذار تا راحت‌تر راهی بشوم. بعد پلکان‌های خانه را دو تا یکی طی کرد و همچون کسی که از شوق پرواز به سوی ربوبیت در پوست خود نگنجد نگاه‌های معصومانه خود را از ما گرفت و از منزل خارج شد. دانستم که بی‌دلیل با ما چنین نکرده و این اعمال و رفتارش پیامی دارد که تا آن زمان، باورش برایمان سخت بود.

 مادر شهید افزود: چند هفته‌ای از رفتن وحیدرضا نگذشته بود که یک روز یکی از همرزمانش به منزل ما آمد و خبر سلامتی وحید را به ما داد. 

 وقتی از دوستش که تازه از جبهه آمده بود سوال کردم چرا وحید برای ما تلفن نمی‌زند در جواب گفت: وحید می‌خواهد که شما به دوری‌اش عادت کنید، چند روز بعد خبر شهادت وحیدرضا را به ما رسید و من سجده شکر به جا آوردم و از خداوند رحمان سپاسگزاری کردم.» 

گفتنی است شهید نخبه؛ شهید وحیدرضا احتشامی سرانجام در تاریخ 10 شهریور ماه 1365 در منطقه حاج عمران، در عملیات کربلای 2 به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 

 مادر این بار مرا مهربانانه در آغوش نگیر

source

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *